مادرانه
سلام به همه ی دوستای مهربونِ خودم و مامانم .....این پُست از زبونِ مامانم نوشته میشه، چون انگار خیییییییلی خییییییییلی احساساتِ مادرانش فَوَران کرده!! خواهش میکنم بخونین و براش کامنت بذارین بگین احساسِ شما چی میگه درموردِ این مطلب!ممنونم دوستای گلم و مامانای گُل ترشون! پسرم،پاره ی تنم،روحم،نفسم،عشقم،زندگی..... آری،...به تو میگویم زندگی، که با آمدنت به من زندگیِ دوباره بخشیدی..... نفسم، که بدون تو وجودم بی معناست..... تو آمدی و پاره و تکه ای از تنم، بدنم شدی،.....روحم شدی، عشقم شدی..... عشقی دوباره..... آنروز که تو تازه در وجودم رخنه کرده بودی، آنروز که سخت بیمار بودم و طبیبان به من میگفتند: نباید، نباشد، ...
نویسنده :
مامان مهرناز
23:14